در تابستان اولین سال دبیرستانش، مادر یوزو آیهارا مجددا ازدواج کرد، و بخاطرش مجبور شد که به مدرسهی جدیدی انتقالی بگیره. برای یوزوی برونگرا و خوش استایل، این اتفاق ناگوار بهونهی جدیدیه که دوستای جدیدی پیدا بکنه، عاشق بشه و در آخر اولین بوسهش رو تجربه بکنه. متاسفانه این آرزو و امیدها و استایلی که یوزو دازه با مدرسهی جدیدش که دخترونهس و شدیدا سختگیره و پر از دانش آموزای درس خون نابغه پر شده، همخونی نداره. این ظاهر پر زرق و برقش موفق میشه نظر می آیهارا رو جلب کنه، رئیس شورای این مدرسه که منظم و درس خونه و بلافاصله بدن یوزو رو میماله که گوشیشو ازش بگیره.
یوزو که شدیدا از روز اول مدرسهش خسته شده، به خونه میرسه و با واقعیت عجیبی روبرو میشه، این که می در واقع خواهر خواندهی جدیدشه! با اینکه یوزو تلاش میکنه که باهاش دوست بشه، روتین رفتار سرد می باعث میشه که یوزو شروع به اذیت کردنش بکنه. ولی قبل اینکه یوزو بتونه جملهشو تموم بکنه، می اونو زمین میزنه و میبوستش، و یوزو خیلی تلاش میکنه که از زیر دستش در بره. وقتی که تموم شد، می از اتاقش میزنه بیرون و یوزو رو با افکاری روی اولین بوسهای که داشت، و عذاب پشتش چشمای خواهرخواندهی جدیدش تنها میذاره.
سیتروس انیمه ای نا امید کننده است که در ابلاغ داستانی بامعنی و تاثیرگذار ناموفق عمل میکند. با وجود پتانسیل بالایی برای وارد شدن و به تصویر کشیدن پیچیدگی های رابطهی بین دو دختر، این سری به فن سرویسی ضعیف رضایت میده و داستانی کلیشهای رو به بیننده ها تحویل میده. به شخصیت های این انیمه، به جز یوزو و می، پرداخته نمیشود و سطحی اند، و درگیر این انیمه شدن را سخت میسازند.
قویترین جنبهی این انیمه تمرکز آن روی رابطهی یوزو و می است که در طول زمان به خاطر نویسندگی ضعیف و پردازش های ضعیف کمرنگ میشود. دیالوگ ها در اکثر مواقع مضحک بوده و کارهایی که شخصیت ها انجام میدهند در اکثر مواقع غیرقابل باورند. شخصیت های کمکی، مثل هیمکو و هارومی تانیگوچی، اعصاب خرد کن بوده و بیننده را از داستان اصلی دور میکنند. شخصیت ماتسوری به خصوص روی مخ بوده و صداگذاری او این موضوع را تشدید میکند.
طراحی شخصیت و جلوه های بصری این انیمه تنها خوبی آن بوده و جذاب اند. با پالت های رنگی پررنگ و زندهاش، به این انیمه نفسی تازه میبخشد. ولی این ها برای شستن باقی نقاط ضعف این سری کافی نیستند.