بعد از ابتلا به هپاتیت "ازاکی یوئیچی" بر خلاف میل خود در یک بیمارستان بدور از خانواده و دوستان خود بستری است. برای رفع خستگی او دزدکی از بیمارستان بیرون میرود که اغلب منجر به کتک خوردن او از سوی پرستارش میشود . بعد از آشنایی او با یک دختر همسن خود که در آن بیمارستان بستری است سریعا جذب زیبایی آن دختر میشود . شخصیت "آکیبا ریکا" به اندازه زیباییش جذاب نیست اگرچه . در حقیقت او بیشتر خودخواه عبوس و ریاست مابی است .اما وقتی این دو وقت بیشتری باهم میگذرانند به یک دیگر نزدیک تر میشوند با به اشتراک گذاشتن شادی های روزانه و تفریحات یک عاشقانه نوجوان درحال شکوفایی حتی وقتی با تاریکی قریب الوقوع تراژدی برای ریکا که اورا در وضعیتی قرار داده ک امکان ادامه حیات بیشتر را از او گرفته.