پس از درگیری سه جانبه میان شرکت الکتریکی مستبد «شینرا»، گروه شورشی «اوالانچ» و سفیروث مجنون، سیارهی آسیب دیده به آرامی زخمهای خود را التیام می بخشد.شهری کوچک به نام «اِج» در حومهی خرابههای «میدگار» پدید میآید. «ریو توئستی»، رئیس سابق شهرسازی در شینرا، با پسر جوانی به نام «دنزل» مصاحبه می کند تا پتانسیل او را برای عضویت در «سازمان احیای جهانی ریو»، گروهی که به بازیابی و حفاظت از کرهی زمین اختصاص داده شده، را بررسی کند. دنزل گذشتهی غم انگیز خود، اعم از اینکه چطور عواقب اقدامات قهرمانانهی اوالانچ موجب ویرانی میدگار و کشته شدن هر کسی که او میشناخت شد را برای ریو بازگو می کند. دنزل با مرور خاطراتش با ریو، هدفی تازه برای خودش مییابد.